محل تبلیغات شما



عاشق شده ام بر تو تدبیر چه فرمایی

از راه صلاح آیم یا از ره رسوایی

تا جان و دلم باشد من جان و دلت جویم

یا من به کنار افتم یا تو به میان آیی

هر جا که تو را بینم دست منو زلف تو

دانی که قلم نبود بر عاشق سودایی

در دوستیت شهری گشتند مرا دشمن

بر من که کند رحمت؟ گر هم تو نبخشایی

زین سان که منم بی تو دور از تو مبادا کس

نه دسترسی بر تو نه بر تو شکیبایی

نظامی گنجوی


قاعدهٔ اخلاقی اصلی کانت این است که شخص باید همواره چنان عمل کند که گویی شیوهٔ عمل او قانون فراگیر طبیعت خواهد شد و همواره و همه‌وقت قانون کلی خواهد بود.

 قاعدهٔ اساسی دیگر در فلسفهٔ کانت بیان می‌کند که انسان غایت فی نفسه است و باید با هر انسانی، خواه خود و خواه دیگران به عنوان غایت رفتار کرد نه وسیلهٔ رسیدن به هدف.

آدم احساس آرامش می کنه وقتی چیزی رو می خونه که درونش می گذره،  بعضی نویسنده ها انقدر شبیه آدم فکر می کنن و چنان دقیق می نویسن که انگار تو و احساست رو با ذره بین دیدن و بعد نوشتن، یکی از این انسان های شریف کانت هست که با فلسفه ی اخلاقیش آدم رو پر از آرامش می کنه.


به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
 

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
 

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست
 

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
 

زخم خونینم اگر به نشود به باشد

خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
 

غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
 

پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست

که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
 

سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
 

سعدی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کاغذ پاره طبیعت